عزتنفس، حس ارزشمندی درونی ماست.
احساسی که میگه:
“من مهمم. من کافیام. حتی اگر کامل نباشم.”
اما همهی ما با عزتنفس سالم بزرگ نمیشیم.
بعضیها از همون کودکی یاد میگیرن که برای دوستداشتنی بودن، باید کاری کنن… باید خوب باشن… باید ساکت باشن… باید مورد تأیید باشن.
این مقاله دربارهی همینه.
دربارهی اینکه چطور در دوران کودکی، عزتنفس ما آسیب میبینه…
بیصدا، ولی عمیق.
🎢 عزتنفس چطور شکل میگیره؟
عزتنفس نه یه ویژگی ژنتیکیه، نه یه استعداد ذاتی.
بلکه نتیجهی تجربهها، رابطهها و پیامهاییه که در دوران کودکی دریافت میکنیم.
تا سن حدود ۷ سال، مغز کودک در حال شکلگیری باورهای بنیادی دربارهی خودشه.
و هر چیزی که تکرار بشه، تبدیل به «حقیقت درونی» میشه.
🔍 عوامل اصلی که عزتنفس پایین رو در کودکی شکل میدن:
1. والدین سختگیر یا منتقد دائم
والدینی که مدام کودک رو تصحیح، مقایسه، یا قضاوت میکنن، پیام زیرپوستیای میدن:
“تو کافی نیستی، مگر اینکه عالی باشی.”
📖 مثال:
مادر آرش همیشه نمرههای ۱۹ رو نادیده میگرفت و فقط وقتی ۲۰ میگرفت، لبخند میزد.
آرش یاد گرفت که «عالی بودن» شرط دوستداشته شدن است. نه خودش بودن.
2. مقایسه با خواهر و برادر یا دیگران
وقتی کودک با بقیه مقایسه میشه، این پیام رو دریافت میکنه:
“یکی دیگه بهتر از توئه. تو کافی نیستی.”
📖 مثال:
به سامان میگفتن:
“ببین خواهرت چقدر مودبه… یاد بگیر!”
سامان یاد گرفت که خودش بودن، خوب نیست.
3. نبود محبت بدون شرط
کودکی که فقط وقتی خوب رفتار میکنه یا نمره خوب میگیره، محبت میبینه، یاد میگیره که:
“باید عملکرد داشته باشم تا ارزشمند باشم.”
🧠 نتیجه؟ تبدیل میشه به بزرگسالی که از شکست میترسه چون فکر میکنه شکست = بیارزشی.
4. تحقیر، تمسخر یا شرمسازی
جملاتی مثل:
- “چقدر بیعرضهای!”
- “تو خجالت نمیکشی؟”
- “همه بهت میخندن!”
این حرفها، مستقیم به عزتنفس کودک ضربه میزنن.
کودک باور میکنه که واقعاً ناتوان، بیارزش یا بیاهمیته.
📖 مثال:
نازنین همیشه جلوی مهمونها مسخره میشد. الان حتی نمیتونه با صدای بلند تو جمع حرف بزنه.
5. نادیده گرفتن یا بیتوجهی عاطفی
وقتی احساسات کودک شنیده نمیشن (مثلاً گریه کنه و بگن: “بچه ننه نباش!”)،
کودک یاد میگیره که احساساتش بیارزشن… و خودش هم همینطور.
6. نقشهای زودهنگام
کودکی که مجبور میشه مراقب بقیه باشه (مثلاً پدر معتاد یا مادر افسرده داره)،
یاد میگیره که وجود خودش مهم نیست؛ فقط باید مفید باشه.
📖 مثال:
الینا از ۹ سالگی مراقب برادر کوچکش بود. الان با ۳۰ سال سن، هنوز نمیتونه برای خودش وقت بذاره بدون احساس گناه.
7. کنترل شدید یا آزادی مطلق (بدون چارچوب)
- کنترل شدید باعث میشه کودک حس نکنه که خودش اختیار داره.
- آزادی بدون چارچوب هم باعث سردرگمی و احساس ناامنی میشه.
هردو به شکلهای متفاوتی عزتنفس رو متزلزل میکنن.
🧠 این تجربهها چه با ما میکنن؟
همهی این موارد باعث شکلگیری یک صدای درونی مخرب میشن.
صدایی که مدام میگه:
“تو کافی نیستی”
“تو باید بیشتر تلاش کنی تا دیده بشی”
“اگه اشتباه کنی، طرد میشی”
این صدا، همون چیزیه که بزرگسالی ما رو پر از اضطراب، مقایسه، خشم یا افسردگی میکنه…
در حالی که ریشههاش در همون سالهای خام و کوچک کاشته شده.
🌱 آیا میشه ترمیمش کرد؟
بله.
عزتنفس، هرچقدر هم که آسیب دیده باشه، قابل بازسازی و پرورشه.
کافیه اون صدای قدیمی درونت رو بشناسی…
و کمکم با یک صدای تازه جایگزینش کنی:
“من کافیام، حتی اگر کامل نباشم”
“احساساتم مهمن”
“من لایق عشق بدون شرطم”
🎯 جمعبندی:
🔹 عزتنفس پایین، معمولا از دوران کودکی شروع میشه.
🔹 این مشکل، تقصیر کودک نیست؛ نتیجهی محیطیه که توش رشد کرده.
🔹 اما امروز، بهعنوان یه بزرگسال، میتونی دوباره بسازیش.
✅ اولین قدم: آگاه شدن به ریشههاست
✅ قدم دوم: شروع گفتوگوی تازه با خودت…